با تشكر فراوان از سايت jomlak.com
خاطر آسوده زصحرا گذر و بیم مدار به دلم نشستی ولی دوزانو... راحت باش برو عقب تکیه بده پاهاتم دراز کن... خیالت راحت ایندل فقط جای توئه!!! هرگز فراموش نخواهم کرد که برای داشتن تو تمام دنیا خیلی قشنگه آدم حسرت یعنی زمان هیچوقت دردی را دوا نمیکند... این ما هستیم که به مرور زمان به درد عادت میکنیم... بعضیام هستن پای برهنه میان تو زندگی ادم.... مرا به کعبه چه حاجت؟!.. طواف میکنم "مادری"را که برای لمس دستانش هم باید وضو گرفت. قایق قدیمی بودم, دلتو دادی به کشتی... از کنار قایق من, با گذشت بودی, گذشتی ببینمت کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود. توی دریای صداقت کمی ارزانی بود کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود کاش به حرمت دلهای مسافر هرشب توی تنها ترین خاطره مهمانی بود کاش دریا کمی از درد خودش کم میکرد قرض میداد به ما هرچه پریشانی بود هَمیشه... بیقرارم واسه چشمات اون نگاهی که به یه دنیا می ارزه عشق آن نیست که یک دل به صد یار دهی / عشق آن است که صد دل به یک یار دهی دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم منو به جایی رسونده که حالا تو چشمای یکی دیگه زل بزنمو بگم عاشقمی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلم رابه توسپردم توکه امانت داری سرت نمی شدهمان موقع پس میدادی نه شکسته تکه تکه بازهم تنهانشستم دل گرفت، گفتمش یادی کنم ازآنکه یادم میکند، یادت ازمن بوی حکمت میدهد، من نمیدانم چرا، امادلت بوی محبت میدهد می گویند: آنقدر دلتنگم که حتی ابلیس بر وسعت این دلتنگی سجده می کند. منت کشی های بی دلیل از هر کسی به اون جرات قهرهای بی دلیل میده قبل از عاشق شدن ابتدا فکر کن که آیا طاقت دوری، جدایی و سختی را داری یانه؟ رفتن بهانه نمیخواهد.... بهانه ی ماندن که تمام شودکافیست... ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺍﺭﻡ بساط کرده ام دلم رابه توسپردم توکه امانت داری سرت نمی شدهمان موقع پس میدادی نه شکسته تکه تکه
گرگ ها خاطرشان هست که تو آهوی منی...
دلی را به دریا زدم
که از آب
واهمه داشت...
چه ساده
به اعتبار دستانت
زمین خوردم!!!
محله ی کوچکی ست
که تو در آن متولد می شوی
و من
میان بازی بچه های محله
به عشق تو
پیر می شوم
تو زندگیش یکی رو داشته باشه،
وقتی داغونه
وقتی حوصله هیچکی رو نداره
اون بیاد باهاش حرف بزنه،
وبا تمام بی محلی که بهش میکنی
بهت بگه
"عشقم"
به سلامتیشون
رو به رویم نشسته ای و باز خیسی چشمانم را آن دستمال خشک و
بی احساس پاک کند.
حسرت یعنی شانه هایت دوش به دوشم باشد اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم.
حسرت یعنی تو که در عین بودنت داشتنت را آرزو میکنم...........!!
بعد.... وقتی که دارن میرن لباس مارک دار تنشونه....!
(مجید خراطها)
گونه هایت خیس است
بمیرم برایت
باز با این رفیق نابابت
نامش چه بود؟
هان! باران
باز با “باران ” قدم زدی؟
هزار بار گفتم
باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها
همدم خوبی نیست
برای دردها...
زمِستان که می رود،
یک چیز هایی جا می مانَد
مَثلا چَتری در ایستگاه قَطار...
نگاهی پُشت بُخار شیشه...
و رَد پایی روی بَرف...
میخوام ازتو بنویسم اما اسمت میاد دستم میلرزه
چیکه چیکه آب شدم من وقتی گفتی نمیخوام با تو بمونم
حالا تنها یه پریشون خیلی وقته که دیگه بی هم زبونم
خوش به حالت!
از وقتی که رفته حتی خم به ابرو نیاوردی...!
نمی دانند بعضی دردها
کمر خم می کنند، نه ابرو...!
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳَﺮﺩﻡ...
ﻣﺜﻞ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ
ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣدنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘنی ﻏﻤﮕﯿﻦ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭘُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺗﻢ..
و تمام نداشته هایم را
ﺑﻪ ﺣﺮﺍﺝ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ...
بی انصاف چانه نزن
ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺎﯾﻢ...
به قیمت عمرم
تمام شده!
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |