با تشكر فراوان از سايت jomlak.com
میخوام با قشنگی معرفتت دنیایی بسازم که تموم عالم بشن تماشاگر دنیای تو مخلص اونایی که چراغ رفاقتشون واسه ما همیشه نفت داره.... کم سوز میشه. اما خاموش نمیشه. درخت هم دلتنگ تبرشدوقتی گنجشک سیمهای برق رابه شاخه هایش ترجیح داد. احمقانه ترین، مضحک ترین، ودروغین ترین توهم بامن نمیمانی بروبگذار برگردم دلم میخواست میشد بانگاهت قهر میکردم هوا ابریست ومن چندیست دارم باخودم باعشق میجنگم, اگرمیشدبرایت مینوشتم روزهایم را, صدایم, سکوتم را اگرمیشدبرای دیدنت دل دل نمیکردم اگرمیشد که افسار دلم راول نمیکردم بهای سنگینی دادم... دور باش اما نزدیک... اگه یه نفر بهمون خیانت کنه ازش متنفر میشیم اما اگه یه نفر به خاطر ما به یه نفر دیگه خیانت کنه عاشقش میشیم... خیلی جالبه!!! آنقدر زیبا عاشق شده ای که آدم لذت میبرد... از این همه خیانت!!! رفتم گفتم از"خیرش"میگذرم...؛ شنیدم که زیر لبش گفت :از"شرش" خلاص شدم. از کنارم رد شد.... تنهایی و دلتنگی هایتان را پیش فروش نکنید همیشه حرفهای دلم رو انبار میکنم اگر صد بار دلم را بشکند دل شکسته من خانه اوست صداى قلب نیست/ صداى پاى توست که در سینه ام مى دوى/ کافیست کمى خسته شوى,,,,,,, کافیست کمى بایستى..... درخلوت من نگاه سبزت جاریست دوباره شب شد و من تا سحر دارم نوایی. به دنبال توام هر دم تو آن درد و دوایی سفید شد موهایی که برای برگشتنت آراسته بودم...! چقدرزیباستکسیرادوست بداریم نه برای نیاز... نه ازروی اجبار... ونه ازروی تنهایی... فقط برای اینکه ارزش دوست داشتن دارد. کاش بودم تک درختی در میان قلب تو، تا وجودم میوه میداد از محبت های تو خسته ام از همه دنیا شاید اگر می گذاشتم گمان کنی زیر آوارم... اکنون زندگی بهتری داشتی تنهایی یعنی زجر کشیدن و صدای دلت انعکاس نداشته باشد چه برسدبه شنونده! درهرورق زمان نوشته ام :به یادت میمانم، حتی اگرهزارصفحه ازتودورباشم... درد دارد کسی تنهایت بگذارد که به جرم با او بودن همه تنهایت گذاشتن کاش آدما بجای اینکه برن فضا ببینن چقد زمین کوچیکه امشب ای ناز، چه دلتنگ نگاهت شده ام بازباران بی ترانه گریه های بی بهانه میخوردبرسقف قلبم یادم آردروی ماهت باورت شایدنباشدکه دلم تنگه برایت شمرده بودم من تو را همچون پرستو... یاسمن ها... نسترن ها... من تو را با آنچه هستی.. دوست دارم... می پرستم... فاصله گرفتن ازآدمهایى که دوستشان داریم بى فایده است زمان به ما نشان میدهدکه جانشینى براى آنهاوجود ندارد. بذار همین الان که حالم خوبه باهات اتمام حجت کنم دلگیرنشو از آدمها، نیش زدن کارطبعشان شده است، سالهاست که به هوای بارانی می گویند خراب!!!! اعتراف میکنم... ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمی شنوند.......................................... چه تلخ است قصه عادت عاقبت گریخت و رفت ماهی! گفت :قول بده چقدر سخته تو چشماي كسي كه قلبتو بهش دادي و بجاش يه زخم هميشگي به دلت داد زل بزني و به جاي اينكه لبريز از نفرت بشي حس كني هنوزم دوسش داري و ديوونشي چقدر سخته كه دلت بخواد سرتو باز به ديواري تكيه بدي كه شكسته ساعت ها باهاش حرف بزني ولي وقتي ديديش هيچي جز سلام نتوني بگي.چقدر سخته كه وقتي پشتت بهشه دونه هاي اشك گونه هاتو خيس كنه اما مجبور باشي بگي دوست دارم از بس از تنهایی گفتید منم جو گرفتم دلم خواس ببینم با مخاطب خاصم شدید دعوا کردم الان یه هفتس تنهام با خیال راحت با هر تیپ قیافه ای میام تو کوچه
بهانه برای پایان دادن به یک رابطه این جمله است:
"عزیزم تو خیلی خوبی، من لیاقت تو رو ندارم
تا فهمیدم
کسی را که "قصد" ماندن ندارد...
باید راهی ڪرد...!!!
من از نزدیک بودن های دور تو می ترسم!
(دکتر علی شریعتی)
بی محلی اش آزارم نداد اما اذیت شدم
وقتی که گفت ندیدمت!
فصل اش ک برسد به قیمت میخرند
این روزا هرچی رو انبار کنیم گروون میشه.......
والااااا بخداااااااا
این قسمت بی تو بودنم اجباریست
افسوس نمی شود کنارت باشم
بی تو هرثانیه و لحظه من تکراریست
خسته ام از لبخندهای بی رمق
خسته ام از تکرار مکررهای زندگی
دردم دوا نمیشود وقتی او کنارم نباشد
اما من... خودخواه ترین انسان کره ی زمینم
روی زمین میفهمیدن که هیچی اونقدر بزرگ نیست که ما تصور میکنیم
فقط محبت و عشق بزرگه که اندازه و معیار نداره
بازای مونس جان چشم براهت شده ام
برق چشمان توامشب به سکوتم خندید
چونکه دیوانه ی آن چهره ماهت شده ام
برای یک دوستت دارمِ ساده!
دو فنجان
قهوه ی داغ!
سه روز تعطیلی در زمستان!
چهار خنده ی بلند!
و پنج انگشتِ دوست داشتنی!
که لابلای انگشتانم جای گیرد...
پنج سیگار راه بود تا خانه ی تو
سیگار پشت سیگار، کوچه به کوچه
می گردم و نمی رسم...
اگه یه روز من انقدر احمق بودم که گفتم از زندگیم برو بیرون
تو باید انقدر باهوش باشی که بفهمی دارم زر میزنم!
من نیز گاه به آسمان نگاه کرده ام، دزدانه ستارگان را نگاه کرده ام
اما نه همه را
فقط آنها که رنگشان شبیه تر بود به درخشش چشمانت
وای که شوری دریا برای نمک گیر کردنش کافی نبود
گفتم چه قولی؟
گفت :که هر وقت یاد من افتادی بخندی.
رفت....
همه فکر کردن انقدرا هم دوسش نداشتم...
که فقط خندیدم...
که همش خندیدم...
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |